سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ارزو.... (دوشنبه 87/6/25 ساعت 1:21 صبح)

پسر نگاهی به دختر کرد و گفت حالا که کنار ساحل هستیم بیا یه آرزوی قشنگ بکنیم دختر با بی میلی قبول کرد پسر چشماشو بست و گفت کاشکی تا آخر دنیا عاشق هم بمونیم ... بعد به دختر گفت حالا تو آرزوتو بگو دختر چشماشو بست و خیلی بی تفاوت گفت کاشکی همین الان دنیا تموم بشه ... وقتی چشماشو باز کرد پسر رو ندید فقط چند تا حباب رو آب دید ......





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 30 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 3607 بازدید
  • درباره من

  • بیا تو بد نمیگذره!!!
    سپیده
    سلام.....امیدوارم همگی شاد باشید. این وبلگو تازه باز کردم...امیدوارم بتونم مطالب خوبی رو در اختیارتون بذارم. تو این راه به نظرات و انتقادات شما عزیزان هم نیاز دارم. مرسی........دیگه حرفی نیست...... .
  • اشتراک در خبرنامه
  •